October 13, 2005

هذیان

رفتم به تماشای گیلانه. هنوز یک ربع نبود که از سینما بیرون اومدم که احساس کردم حالم داره بد می‌شه.الانم تب دارم و تمام تنم درد می‌کنه. دلم سوپ‌های مامانیمو می‌خواد.کی حال داره آشپزی کنه؟ می‌خوام زود خوب شم چون حوصله‌ی مریضی ندارم. دیروز رفتم یه جا واسه مصاحبه. یه غلطی کردم و در جواب سوالش گفتم آره من عاشق هنرم. اونم برگشت گفت تو روحیه‌ات زیادی واسه این کار لطیفه! من یکی می‌خوام که خشن باشه. دلم می‌خواست یکی بکوبم تو کله‌اش تا بفهمه خشونت یعنی چی. دفعه‌ی دیگه با چوب می‌رم تو که همه حساب کار دستشون بیاد. اما گیلانه! این معتمد‌آریای دوست‌داشتنی محشر بازی کرده بود. قربانیان بی‌ادعای جنگ. نه مثل... بدون هیچ عجله‌ای آب شدن مادر و فرزند رو نشون داد. بعد از گاوخونی و شمعی در باد از بهرام رادان خوشم اومد. این بار هم خیلی خوب بود.باران کوثری هم . مثل همیشه. چقدر خوشم اومد وقتی گفت بچه بی بابا نمی‌خوام. اما اون جایی که ستاره میاد و روسری که واسه عاطفه خریده میذاره رو سینه‌ی اسماعیل و بعدش صحنه رو از دور می‌بینیم که داره دوان دوان دور می‌شه و بچه‌هاش به دنبالش... احساس کردم یه چیزی به دلم چنگ می‌زنه.
راستی اگه از انتظامی پرسشی دارین سر بزنید به
اینجا

Comments:
آخ که چقدر دلم هوای سینما و فیلم ایرانی کرده
 
خوشبحالت.. اين هفته ميام تهران.. حتما ميرم ببينمش.. حالتم ايشالله كه زود بياد سر جاي اولش
 
آخی .. ایشالله که زودتر خوب میشی ولنتاین عزیز...
مراقب خودت باش، آره فکر خوبیه، دفعه دیگه که رفتی مصاحبه یه چوب و پنجه بوکس هم با خودت ببر، یه 2 نفر رو هم لت و پار کن :دی
این طوری فکر کنم بدون مصاحبه قبولت میکنند :))
 
راستی یادم رفت بگم: با تبادل لینک موافقی؟
 
آفرین و خوشا به حالت که اینقدر سینما میری. :)
 
مي ترسم دفعه ی ديگه بگن واسه كار خيلی خشنی و يه آدم ملايم تر می خوان!!
 
ندیدم هنوز گیلانه رو
 
مي ترسم با چوب بري تو از اون ور بياد بگه روحت زيادي خشنه!
 
و اميدوارم كه حالت هر چه زودتر خوب شه
 
اميدوارم كه زود خوب بشي منم شنيدم كه گيلانه خيلي قشنگه بايد برم ببينم
 
Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Web Blog Pinging Service