October 20, 2005

شکایت من چی؟

زل زده بودم به صدام که پشت میز محاکمه ایستاده بود. آخ که چقدر دلم می‌خواست من بجای اون قاضی بودم. نه! بجای خودم، یه شهروند ایرانی می‌رفتم و دادخواهی می‌کردم. می‌گفتم چرا کودکی منو خراب کردی؟ چرا عزیزای منو کشتی؟ چرا هم‌وطنای منو آواره کردی؟ چرا روزای منو پر کردی از دلواپسی و نگرانی و اضطراب از شنیدن آژیر قرمز و ضدهوایی و هزار تا کوفت و زهرمار دیگه؟ چرا باعث شدی که هنوز صدای رعد و برق که می‌شنوم از جام بپرم و قلبم مثل گنجشک تو تله افتاده بزنه؟ چرا کاری کردی که هزار تا زن مثل گیلانه داشته باشیم و هزار تا جوون مثل اسماعیل؟ دل چند تا ستاره رو شکستی؟ عشق چند تا عاطفه رو بردی زیر خاک؟ از آخه از چند نفر می‌خوای طلب بخشش کنی؟ چرا فکر کردی حق داری واسه زندگی آدما تصمیم بگیری؟ چرا یک ذره قلب در وجود تو نیست؟ چرا آدمیت با تو غریبه‌ست؟ چرا... چرا... بعد دیدم داره میگه: I "AM" PRESIDENT OF IRAQ. بعد فهمیدم پرسشای من هرگز پاسخی نخواهند داشت. فهمیدم اون اصلن قصد نداره از کسی یا چیزی عذر خواهی کنه. بعد فهمیدم روسای سرزمین من همه‌ی اینا رو فراموش کردن و شکایتی ندارن! نمی‌دونی چقدر دلم گرفت. باندازه‌ی یه تاریخ و یه ملت و یه آدم و یه گریه دلم گرفت.



Comments:
سلام ولنتاین جان.. من نمی فهمم چرا تا جاهای خوب قرآن رو میبینیم همه گفته خدا و پیغمبر میشه ولی تا به این قسمت هاش میرسیم تحریف شده و ال شده و بل شده
 
zoooseye bade mohaajer,raftanist,mashalla mellate hamishe dar sahneye maa ai faramooshkaran ke nagoo
 
bebin behtareh ein harfa ro be boniangozare enghelabetoon bezani boro marghadesh va ein chizaro begoo manzooram hamoonie ke jame zahr nooshid
 
چه جالب.. من هم داشتم مصاحبه اش مي خوندم.. يه چيزي نوشتم.. تو مايه هاي اين احساس تو... متاسفم برا همه چي
 
Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Web Blog Pinging Service