December 20, 2005

گیر مزخرف من

اول می‌خواستم این حس خودمو ندیده بگیرم. از خودم بدم اومد که مثل این زنای خاله‌زنک فکر می‌کنم. اما شاید باید باهاش روبرو بشم تا بتونم ازش بگذرم. حس عجیبم رو می‌گم. مدتهاست که بعضی چیزا رو با خودم حل کردم. اگه یکی عروسیش منو دعوت نکرد بهم برنمی‌خوره. می‌گم یا محدودیت مهمون داشته یا منو انقدر نزدیک نمی‌دونسته. اگه رفتم عروسی و یادبود و عکس و این چیزا بهم ندادن ناراحت نمی‌شم. می‌گم خب حتمن به تعداد نبوده. اگه کسی واسم هدیه کج وکوله بیاره بهم برنمی‌خوره. شاید بودجه‌اش همینه یا سلیقه‌اش اینجوریه. اگه توقع دارم کسی واسم کاری انجام بده و نداد می‌گم شاید اون مثل من فکر نمی‌کنه. ممکنه همیشه احساس اولیه‌ام انقدر مثبت نباشه. اما چند لحظه که فکر کنم کافیه که از ذهنم بیرون بره.بااین اخلاق خودم هم خیلی حال می‌کنم. چون دیدم خیلی‌ها روی مسائل کوچکتر از اینا چه غرغری راه میندازن. خلاصه اینکه دارم با یه تیکه دیگه از ولنتاین آشنا می‌شم که چند ماهه نادیده گرفتمش و هی با پررویی برمی‌گرده. نمی‌دونم اسمش حسادته یا زورم میاد یا چه مرگمه! از احساسم خجالت می‌کشم اما وجود داره. شب یلدا رو خیلی دوست دارم. دلم می‌خواست دوتایی باشیم. مثل پارسال. یه عالمه آجیل و شیرینی خریدیم و آخرش سر برگه زردآلوا دعوامون می‌شد. امسال شام می‌ریم خونه‌ی مامان گودی. بعدش هم خونه نامزد داداش گودی. واسه من رفتن خونه اونا جذابیتی نداره. اما ظاهرن چاره‌ای نیست. می‌دونم دارم حاشیه می‌رم. آقا جان از اینکه واسه این نامزد تازه‌ازراه‌رسیده باید شب یلدامو خراب کنم خوشم نمیاد. نه! اینم نیست. باباجان می‌گم چرا خونه‌ی ما نمیومدن شب یلدا اما حالا خونه‌ی اونا می‌رن؟ آخیش. راحت شدم. مرگم همینه.آره همینه. فکر کنم بی‌تعارف داره حسودیم می‌شه!!! مامان و بابای گودی خیلی مهربونن. همیشه رابطه‌مون براساس احترام بوده. تو یه مهمونی که وارد می‌شم مامانش از ته سالن پامی‌شه و میاد پیشواز من. رفتار من با جاریم خیلی فرق داره. من بی‌توقع بودم از اول. اون از ابتدای آشنایی نشون داد که باید واسش هدیه‌های گرون‌قیمت ببرن و به هر بهونه‌ای تحویلش بگیرن. من رفتار اونو نمی‌پسندم. از رفتار خودم هم پشیمون نیستم. اما ته دلم فکر می‌کنم شاید من هم باید توقع بیشتری می‌داشتم. شاید درستش اونه نه کارای دیوانه‌وار من. اون می‌دونست انگشتر نامزدی که انتخاب کرده قیمتش بیشتر از توان پرداخت همسرشه. خیلی راحت گفت "سلیقه‌ی منو که می‌دونی. از چیزی که خوشم بیاد دیگه همونه". درحالی که انگشتری که از قبل به دست داشت خیلی معمولی بود. من رفتارش رو تا حدی به حساب نوعی تازه‌به دوران رسیدگی و بزرگ نشون دادن خودش می‌ذارم. اما نتیجه‌اش اینه که الان بهترین‌ها واسش تهیه می‌شه. تو شرمندگی از احساس تازه‌ی خودم و تردید از اینکه اون درست رفتار کرده یا من گیر کردم. فکر می‌کنم درست شدم مثل این زنای مزخرفی که همیشه از اونا بدم میومده. گودی خوبم اگه هزار تومن تو جیبش باشه و من همونو درخواست کنم با کمال میل واسم خرجش می‌کنه. بابام هم فجیع واسم دست و دل باز بوده. بنابراین وقتی پای نامزدی ما پیش اومد فقط چیزی که لازم داشتم خرید کردم. خیلی راحت یه بار به مامانش گفتم من می‌فهمم که شما واسه خرید من یه بودجه‌ای درنظر گرفتین. اگه دیدین انتخاب من خیلی باهاش فاصله داشت بهم بگین. البته خیلی ناراحت شد و گفت اصلن به این چیزا فکر نکن و هر چی دوست داری بردار. طرز فکر و رفتار من خیلی با جاری تازه‌وارد فرق می‌کنه . منی که ادعا می‌کنم توقعی از کسی ندارم حالا احساس می‌کنم باید جور دیگه‌ای رفتار می‌کردم، بعد خودمو واسه این فکرم سرزنش می‌کنم، بعد دوباره می‌گم اون با رفتار نادرستش به نتیجه‌ی خوبی رسیده و از نهایت احترام هم برخورداره. خانواده‌ی همسرش رو نگران می‌ذاره که مبادا چیزی کم باشه یا در شان اون نباشه.بعدش دوباره خودمو سرزنش می‌کنم ... بعدش... فکر کنم بزودی بیام این پستو پاک کنم!


Comments:
همونطور كه خودت گفتي يه حس زود گذره من مطمئنم كه تو زندگي مشترك تو خيلي خليلي موفق تر از اون هستي و خواهي بود منهم خيلي مثل تو فكر مي كنم يعني خيلي چيزا كه واسه بعضيها خيلي اهميت داره اصلا برام مهم نيست چون بايد زندگي رو راحت گرفت عزيزم
 
خواهش می کنم.
ولی من نمی دونم بابت چی از من تشکر کردی :D
 
ولي ميدوني يه نكته هست يعني رفتار جاريت در كوتاه مدت ممكنه خيلي به نفعش باشه و به قول تو بهترينها رو بگيره ولي اين در درازمدت جواب نميده يعني كمكم اون تازگي هاي زندگي كه تموم شد اونوقته كه چهره واقعي زندگي مياد بيرون و ميشه مايه اختلاف در نتيجه رفتار تو هرچند در نفعهاي كوتاه مدت به ضررته مطمئنا ولي پايداريش به همه چي مي ارزه!:)
 
fekre in o bekon ke vaghty PEDAR va MADAR shoharet tanha daran poshte sare shoma AROOS HA harf mizanan AZ TO BE KHOOBY VA BE TAVAGHOYEE YAD MIKONAN AMMA AZ OON YEKY BE POR MODE A BOODAN.vaghty injoory be ghazye negah kony meebeeny ke ravesh to dorost tar boode.
 
والنتین جون باور میکنی من تاحالا به این چیزایی که گفتی فکر نکرده بودم؟ به نظرم تو یه کم حساس شدی. من توی موقعیتت نیستم اما این وضعیت مشابه برای خیلیاست. بابا بیخیال شو. برای همینه کمرت درد میگیره دیگه!!! به نظر من شخصیت و افکار و وقت تو خیلی با ارزشتر از این چیزاست که خودتو با این حرفو حدیثا درگیر کنی. تو مطمئن باش این توجه به جاریت شاید موقتی باشه. شاید حتی از روی اجبار باشه. من فکر میکنم خانوادهء شوهرت دلشون به تو خیلی نزدیکتر باشه تا به اون ... توقع زیادی و تکبر؛ احترام نمیاره! دوری و کدورت میاره. واللا این نظر منه. جدن دارم میگم.حساس نشو. اینا مواردی نیستن که بخوای به خاطرشون خودتو سرزنش کنی و رفتارتو زیر ذره بین ببری که آیا درست عمل کردم یا نه. این باعث میشه افکار و ذهن قشنگت آلوده بشه. حسادت هم همینطور. از دری که حسادت میاد تو، آرامش از همون در میره بیرون. عزیزم اینا را دوستانه و خواهرانه بهت گفتم. در ضمن به نظر من کسی که سیگار میکشه واقعن از نظر علمی بیشعوره! فرهنگی و مذهبی و ... رو دیگه نمیدونم.حالا کمرت بهتر شده؟
 
ولنتاین جان آدم نباید با بد بودن بدی رو معمول کنه .. میدونی یه وقتایی ما رو خود خواهی دنیا رو از این که هست بدتر میکنیم شما سعی کن و با خودت بجنگ که بد بودن واست ارزش نشه
 
ولنتاین عزیز سلام
کاملا درک می کنم.متاسفانه بعضی رفتار های غلط آنچنان ریشه می دوانند واطرافیان طوری به آن رفتارها خو می کنند که با اینکه در ته قلبشان آن نوع رفتار را نمی پسندند برای صاحب آن رفتار های غلط ولی ظاهرا به هتجار جذبه بیشتری قائلند.ولی اینجور موقع ها به قلبت گوش کن عزیزم ...آرامش واقعی برای تو است
موفق باشی
 
ولنتاين عزيز ممنون. شما بررسي من رو كامل كرديد . كاملا موافقم . حالا برم بخونم بعد بيام نظرمو بگم . با اجازه .
 
خوب ... مجبورم يه اعتراف بكنم . اونم اينكه چون هنوز ازدواج نكردم ، حقيقتش ، اصلا نمي تونم هيچي بگم . از لحاظ تجربه خيلي كم دارم و به نظر خودم هر حرفي هم كه بزنم قضاوت درست كه هيچ ، اصلا نزديك هم نخواهد بود . فكر مي كنم اين از اون چيزهاييه كه بايد فقط تجربه اش كني بعد راجع بهش نظر بدي. ببخشيد . چون نمي دونستم موضوع راجع به چيه توي كامنت قبلي قول نظر دادم. شاد باشيد.
 
خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !خوب میشی !
 
فقط می تونم بگم که متعادل رفتار کردن به طریقی که نه به آدم اجحاف بشه و نه توقع زیادی از دیگران داشته باشه کلا کار سختیه باید طوری رفتار کرد که دیگران متوجه ارزشهای آدم بشن اما نه به قیمت زیر پا گذاشتن معیارهای صحیحی که با تمام وجودمون بهش معتقدیم من با شناخت کمی که از شما دارم ولی با توجه به نوشته هاتون باور دارم که می تونین راه درست رو پیدا کنین.موفق باشین
 
سلام مطلبتون جالب بود . مرسي از اينكه سر زدين . از آشنائيتان خوشحال شدم .
 
ببین این ها همه حس های زنانه است و کاملا هم طبیعیه. اصلا هم خجالت نداره. اتفاقا اگر بخوای سرکوبشون کنی از یک جای دیگه سرریز می کنن. بزار بریزن بیرون یواش یواش خودشون دمشونو میزارن روی کولشون و میرن
 
درکت میکنم. بعضی وقتها آدم نتیجه کار دیگران رو که باهاش مخالف بوده میبینه،احساس میکنه خودش اشتباه کرده.
اما اینطور نیست اون موقع یا همین الان تو داری از روی شخصیت خودت رفتار میکنی به آدمهای دیگه نگاه نکن. بذار هر جور که راحت هستی باشی و تغییری در رفتارت نده. اشتباه هم نکردی اون آدم اونجوری بوده تو اینجوری. تو که نمیدونی شاید زندگی و فکر تو از اون راحتتر باشه. این خیلی با ارزشه. نه؟
 
valentine aziz, bayad bebini chi behet ehsase rezayat mide. Fekr nakonam dashtane hediyehaye groon baha be adam rezayato dele shad bede. "dele khosh siri chand"... kasayi ham ke donbale khosh kardane deleshoon ba in joor chiza hastan bedoon ke ya kheili sathiyan ya natoonestan oon jaye khalie shadi ra too deleshoon por konan. sade zisti (be shart dashtane zarooriyate zendegi) kheili shanse khoshbakhti va rezayate roohi ra ziyad tar mikone...
 
اول اینکه خیلی خوبه که به قول خودت فهمیدی چته.این شهامت میخواد که ادم با خودش رو راست باشه. بعدم اینکه این حست کاملا طبیعیه. اصلا خودتو سرزنش نکن چون منم بارها دچارش شدم(البته در موارد دیگه) به هیچ وجه خودتو سرزنش نکن.فقط با خودت مرور کن که ارزشهای تو چیا بوده و هست. اینکه چی تورو بیشتر راضی میکنه . مطمئن باش که این روش اون در دراز مدت اثرش رو نشون میده. و ممکنه اصلا برادر همسرت با همسر تو خیلی متفاوت باشه و این تفاوت هم بی تاثیر در رفتار اون نیست. گل من اینکه گاهی ادم میبینه شده عین اون ادمهایی که همیشه منعشون میکنه ، اتفاق نادری نیست. همه تجربه اش میکنن و دلیلش هم اینه که احساس ادم همیشه بر طبق اون جدولی که عقل و منطق براش تدارک دیده پیش نمیره و میزنه جاده خاکی.
اگه موفق شدی که به اون حسهایی که نوشتی غلبه کنی بهت واقعا تبریک میگم چون کار اسونی نیست.
 
آها!!!
خواهش می کنم. قابل نداشت
 
ميدوني آدم تو زندگيش بايد بي توقع باشه.. خودش هم راحت تر زندگي ميكنه.. ولي بعضيا رو نميشه .. آدم بعضي اينقدر براش مهم هستن كه نميتونه هيچ انتظاري ازشون نداشته باشه.. نميدونم...
 
گاهی ادم میبینه شده عین اون ادمهایی که همیشه منعشون میکنه ، اتفاق نادری نیست... چقدر این جمله شیرین بهم چسبید. مرسی عزیزم

رضا فکر کنم همون روان‌شناس بشی خوبه

نیما همیشه این ایده رو داشتم. واسه همین الان دچار تضاد شدم

نیلوفر راست می‌گی پیدا کردن این مرز هنر می‌خواد
 




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Web Blog Pinging Service