December 22, 2005

یلدا هم تموم

2 ساعت طول کشید تا برسیم خونه مامانیم. بیشتر شب یلدای ما تو ماشین گذشت. تو ماشین موندن فرصت خوبیه واسه حرف زدن. کلی اتفاقای این چند روزه رو دوره کردیم. وقتی گودی گفت فکر می‌کنی شب چله واسه این پیرمرد فال فروش ژنده چه مفهومی می‌تونه داشته باشه حالم بد شد. اما دیشب وقت غصه خوردن نبود. باندازه کافی واسه همه چی غصه می‌خورم. فراموشش کردم و سرگرم ماشین جلویی شدیم که پشت شیشه رو پر کرده بود با هندونه‌ی تزیین‌شده و چند تا جعبه‌ی دیگه. گودی که متعجب نگاه می‌کرد یه لحظه به دنیای مردونه‌اش غبطه خوردم. گفتم واسه عروس خانواده می‌برن حالا اینا زیاد با سلیقه نیستن. بعضیا میوه‌آرایی می‌کنن و شیک و خوشگل. بعد به اینکه شب یلدای سال اول آشنایی، من یه عالمه آجیل شیرینی واسش خریدم و سوار هواپیما شدم و رفتم پیش گودی کلی خندیدیم. اصولن هر دومون از کارای عوضی خوشمون میاد! هندونه‌ای که بابا خریده بود خیلی ضایع بود. من که این روزا خیلی کم‌غذا شدم چیز زیادی نخوردم. واسه همین مامان از هر قلم یه بسته آماده کرد که ببریم! نهار امروز رو هم گذاشته و از این بابت بسی خرسندم. فال حافظم رو دوست نداشتم " یوسف گم‌گشته..." خوشم نیومد انقده تکراری و کلیشه‌ای. آخه حق داره اونم. خیلی وقته شعراش رو نمی‌خونم. دیشب بهم چسبید.چه خوبه که سال دیگه شب جمعه میفته.

از اینکه آخر ماهه واقعن خوشحالم چون پولم اساسی ته کشیده. آخر هفته با کیف خالی واقعن فاجعه‌ست.

داستانی که قولش رو دادم: پسره سرمایه‌ای داشت و شرکتی. خوش قیافه بود و از خانواده‌ای کمی مایه‌دارشده. دختر زیبا و سرد بود از خانواده‌ای معمولی. ست طلاش (4 سال پیش) 3 میلیون شد. با آینه و شمعدون نقره و بقیه داستان بیشتر از 5 میلیون خرید کرد. یه عروسی کمی حسابی هم برگزار شد و زندگی رو شروع کردن. 1 ماه بعد شوهر طلا به دست اومد که می‌خوام اینا رو عوض کنم چون خانمم دیگه خوشش نمیاد و می‌گه اینا فقط به درد مجلسی مثل عروسی می‌خوره! یه مدل ظریف‌تر می‌خوام یا دو تا سرویس ساده‌تر بجای این یکی! البته حق داشت چون اگه از من خواهش می‌کردن هم حاضر نمی‌شدم همچین مدلی پیرزنانه‌ای رو بندازم گردنم. اما اون خرید سرمایه‌ی دختر بود. پس سلیقه جاش رو داده بود به آینده‌نگری. 2 ماه بعد مشکل تازه رو شد: دختر جهیزیه‌اش رو قسطی خریده بود. از اونجایی که مادرش نمی‌تونست یا تقریبن نمی‌خواست هزینه کنه و ترجیح می‌داد داماد پولدارش به یه دردی بخوره، نتیجه این شد که دختر هر روز و هر هفته درخواست پول تو جیبی می‌کرد و مثلن 20 هزار تومن می‌گرفت و 2 روز بعد می‌گفت من پول ندارم! این مساله یه سلسله دعوا و برخورد زنجیره‌ای رو به دنبال داشت. اون خانم نه شاخ داشت و نه دم. دختر 20 ساله‌ای بود که کلاس زبان می‌رفت و کلاس کنکور و خیلی مودب بود و خیلی ادعای فهم و کمال داشت وعاشق همسرش بود و شوهرش خیلی دوستش داشت و ....

کمردردم در اثر پیری زودرس نبود که! مال اون هفته‌ی کذایی بود و تموم شد


Comments:
داستان رو نخوندم پس نظر نمیدم! ولی شب یلدا رو خیلی دوست دارم میدونی چرا؟! چون پاییز گند تموم میشه!!
 
داشتم فكر مي كردم اين تحليلهاي شما چقدر خوبه براي كساني مثل من . آخه من در اينجور مسايل از بيخ عربم . يعني اصلا توي حال و هواش نيستم و دوست هم ندارم باشم چون همونطور كه گفتم تا وقتي خود آدم درگير قضيه نباشه نمي تونه درست قضاوت كنه . ولي ديد شما جالبه . البته الان ديره بايد بگم ديشبتون مبارك . در مورد اين تيغه تيز ما هم خيلي نگران نباشين ... كبريت بيخطره البته تا وقتي كاري به كارش نداشته باشن . شاد باشيد.
 
سوالتون خيلي خيلي جالب بود برام از چند جهت . يكي اينكه اصلا فكر نمي كردم تا حالا كسي تصور كنه من دختر نيستم ...البته الان كه فكر مي كنممي بينم خيلي طبيعيه به خاطر اسمم خوب هيچكس ذهنش اونوري نميره ... بعد ديدم حتي اگر به خاطر اسمم هم نباشه از طرز نوشتنم(يعني سبك نگارش و كلماتم ) شايد يه چيزايي معلوم باشه ... ظاهرا خيلي مردونه مي نويسم ... ولي بله درست متوجه شديد . من دخترم . و البته نشوني هاي خيلي بارزي هم دادم تو نوشته هام ... احتمالا شما نخوندين تا حالا ... بين پستهاي قبلي ... نوشته اي به اسم : آرامش اينبار بعد از طوفان . شاد باشيد.
 
پس خوش گذشته. خوب معلومه خونهء بابا مامان خوش میگذره دیگه . خوب ... من که گفتم کمر دردت مال چی بود .مواظب خودت باش خانومی
 
راستش احساس می کنم دارم مزخرف می نویسم
 
سلام .. خوبي والنتين عزيز؟ راست ميگي بعضي وقتا آدم بايد خودشو رها كنه و به هيچي اين دنيا فكر نكنهوو ولي يه دفعه يه چيزي كه انتظارش نداري سر راهت مياد و ميبيني نميشه بي تفاوت بود.. و/...
دختر چه شد؟
اي مزخرف نيست.. هرچه كه از دب برآيد لاجرم بر دل نشيند..
 
yalda ham shabie vase khodesh.ma raftim khooneye mamanbozorgam!akhe hanooz shohar nakardam.:d
dorogh chera!dastan ro khoondam ma nemidoonam darbarash chi bayad benvisam..
 
سلام، اگه بدوني كه ما چند ساعت تو ترافيك مونديم تو درازترين شب سال؟ وقتي رسيديم اول 2 تا قرص سر درد انداختم بالا و بعد نشستم به انار خوردن و غيره....
 




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Web Blog Pinging Service