February 01, 2006
فکرم آروم گرفته اما انرژیم رو تحلیل برده. میگه اون غذا نخوردنها داره اثرش رو نشون میده و راست هم میگه. دیروز اشتباه بدی کردم. باید یه سویفت رو چک میکردم بعد میفرستادم اما نمیدونم چرا هول شدم و سند کردم. البته همه تکست درست بود اما خطای من از گیج بودنمه و اینکه مخم رو به کار ننداختم.
هدف اصلی من از اینکه گواهینامه گرفتم مثل بعضیا این نبود که بگم منم بعله! یه هنر به هنرام اضافه کردم. میخواستم از شر این تاکسیهای بوگندو راحت بشم. اما این ترس لعنتی نمیذاره. بدون گودی سوار نمیشم، پنجشنبهها که شلوغه سوار نمیشم. روزا که طرحه، روزای زوج هم که هیچی. بقیهاش رو هم خونهام! نمیدونم کی قراره ترسم بریزه. از این موتورای دیوونه و ماشینای خلی که یهو میپیچن جلوی آدم میترسم. میگه تا خودت ماشینو برنداری و نری و یکی دوبار هم به این ور و اون ور نزنی راننده نمیشی. شاید راست میگه. بخاطر این ترس خودمو خیلی سرزنش میکنم. دست خودم نیست! نمیتونم همزمان آینه چپ و راست و جلو رو ببینم و مواظب موتوریا و رانندههای به سبک شتری هم باشم. میدونم خیلی احمقانهست. باندازهی کافی به خودم نهیب میزنم اما دریغ از اینکه اتفاقی بیفته! کلاس 3شنبههام افتاده 5شنبه. بعدازظهر دیگه طرح نیست. اما تنهایی نمیتونم ماشین رو بردارم وبرم. مسخرهست... میدونم. خیلی هم مسخرهست.
Rahesh ine ke chand bar ba shoharet ya kas digei vaghtet sholooghi beri ranandegi. Chand bar ke rafti tarset mirizeh.
Take care
Ocean
شاید باورت نشه دلم برای لاتهایی که تا یه زن پشت ماشین میبینن یه متلکی بارت میکنن هم تنگ شد.
The best thing to do to get over your fear of driving is to drive! You don’t have any choice is like swimming you can not learn how to swim by sitting by the pool!
So, one day leave the Godi home (come one, let the poor guy have some rest) take the car and go out and drive. I am sure soon you would be fully competent to control the car! At first you may feel a little bit shaky but soon you will get your confidence back and will fly like a bird sorry, you drive like the Schumacher.
And to drivers in Tehran: Be aware of a new woman driver in the city. Give the way: 0)
Good luck with your driving
مامان من در 38 سالگی مجبور شد رانندگی یاد بگیرد....یادش به خیر!چه قدر متلک شنید از راننده های مرد بماند........چه قدر ترسید از دست پسرهای جوانی که یکهو می پریدند جلوی ماشین وبا دیدن چهره وحشت زده مادم غش غش می خندیدند....ولی حالا همین مامان جان ما ...خودش ماشین را بر می دارد واز جاده چالوس ما را می برد شمال.....ترسیدن طبیعی است اصلا خودت را نگران نکن با گذشت زمان همه چیز حل می شود
ولی جدای همه اين حرفها توهين در هر صورتش مضموم و خارج از محدوده آزادی بيانه. من توهین را محکوم کردم. قبول دارم که عصبانی هم بودم و شاید عصبانیتم هم باعث تندرویم شده باشه ولی این عصبانیت هم بخشی از انسانیته. اگر کسی به عزیزان ما توهین کنه عصبانی میشیم و ممکنه نخواهیم دیگه با اون شخص دوست باشیم. نگرانی من فقط اینه که همونطور که تو گفتی این واکنش من هم به سمت رادیکالیزه شدن باشه. روی اون باید بیشتر فکر کنم چون اگر هیچ واکنشی هم نشون ندم و به توهین (در مفهوم کلیش) اعتراض نکنم آیا صحه نذاشتم به این توهین؟ فکر میکنم یک اعتراض متمدنانه باید انجام بشه. و من متمدنانه تر از تحریم ندیدم. اگر راه حل بهتری سراغ داری کمکم کن و من اونکار را میکنم.
چرا مطلب جدید نمیذاری؟
خوشحالم از اینکه با وبلاگ شما آشنا شدم
نوشته هاتون جالب و خوندنی هستن
سعی می کنم همیشه سر بزنم
موفق باشین
<< Home