March 06, 2006
نمیدونم این حس شلوغ و پلوغ بخاطر نزدیکی 8 مارسه یا بخاطر روزای آخر سال و برنامههایی که چیدم و انجام ندادم یا واسه اینه که اول صبح تو تاکسی اون ترانه "گل من چندین منشین غمگین..." با خاطرهی کسی که عاشق این ترانه بود و دیگه تو این دنیا نیست قاطی شد و چشمام رو خیس کرد... شایدم همهی اینا با هم. مدتیه زیاد اخبار رو دنبال نمیکنم.چشم و گوشم رو بستم رو اتفاقاتی که داره میفته. همکار محترم 6 بار ازم میپرسه فلان ایمیل رو فرستادی! و من هر بار متعجب میگم بله! همون موقع فرستادم! میخواستم تنها ماندم رو بخرم بجاش الاهه ناز رو خریدم! درست وقتی میخوام بشینم کتابم رو بخونم همچین عمیق خوابم میبره که انگار صد سال بیخوابی کشیدم. هنوز هر روز اون زن جوراب فروش رو با دستای زبر میبینم. هنوز مزخرف مینویسم و خالی میشم. انگار تو یه صندلی گردون نشستم و جملاتی که تو هوا معلق موندن رو فکر میکنم بعد همونطور پراکنده مینویسمشون. اصلن باید دوباره برم سراغ دفترم. اینجا هم خودم رو کامل نمینویسم. دفترم مهربونتر بود. دلم فیلم میخواد. رفتم چهارشنبهسوری. خوب بود. اصلن فرهادی خوبه. آخر فیلم از هیچکدوم از شخصیتها بدم نیومد. انگار همه رو میفهمیدم. انگار یه تیکه از خودم بودن. یه تیکه غریبه. بالبال زدن مژده... اون آرامش کذایی آخر... نه! همونجوری درب و داغون و عوضی دوستداشتنیتر بود. نمیخوام تبدیل بشه به یه زن آروم که همیشه خونهاش تمیزه. سیمین چرا از چهار تا ترقه ترسید؟ بیمزه... تازه داشت خوشم میومد ازش. اما مرتضا،حیوونی چقدر خر بود! چقدر قاطی بود. چقدر دلم سوخت واسش. شاید از همه خوشبختتر روحی بود. با اون چشمای هوشیار و ذهن حاضرجواب. بیخیال. فیلم بود. تو چرا باورت میشه؟ مثل خاطرات یک گیشا. چقدر این زن این انسان همیشه مظلوم بوده. حالم بهم میخوره. لعنت به من. این چند روزه گذشته نمیدونم چی شد. اصلن چیز خاصی نشد. اما بیخودی فکر میکنم یه اپسیلون بزرگ شدم. بزرگتر و تنهاتر. باید یه بار دیگه برم دیالکتیک تنهایی رو بخونم. باید ببینم تعریف من با تعریف استاندارد تنهایی یکیه؟ خوب آدم اشتباه میکنه. شایدم خل شدم. شایدم نمودار انرژیم داره میرسه به پایین موج. آره همینه. اون پایینام. دلم نمیخواد عید بیاد. دلم نمیخواد خونه کسی برم عیددیدنی. حالم بهم میخوره از بعضی رسمها. حالم بهم میخوره از آدمایی که مجبورم سالی یه بار ببینمشون و بگم سال نوتون مبارک! نمیدونم چرا منو به حال خودم نمیذارین؟ نمیدونم چرا بابای من سرمایهدار نبود؟ چرا خودم عرضه نداشتم پولدار بشم؟ آخ اگه پول داشتم... گودی رو برمیداشتم و میرفتم یه ویلای نقلی تو یه دهکده یه گوشه از دنیا میخریدم و همونجا میموندم. میذاشتم همه فکر کنن مردهام. بعد از لحظه لحظه زندگیم لذت میبردم. دلم میخواد تو یکی از کوچههای خلوت و شیبدار ونیز با موزیک دورهگردی که لباسای رنگارنگ پوشیده و چشماش مهربونه تا آخرین ذره انرژیم برقصم. میترسم بمیرم و به این یه آرزوی کوچولوم نرسم. بسه دیگه حرف مفت
Comments:
<< Home
دختر چرا اینجوری شدی. شاید هم بودی اما الان مینویسیش.
این جور مواقع نمیدونم چی بگم. فقط کاش ایران بودم با هم یه قرار میذاشتیم من میشدم گوش واسه حرفات. بعد با هم میرفتیم زیر بارون قدم میزدیم. اون موقع ها که ایران بودم همیشه با دوستام وقتای دلتنگی از این برنامه ها میذاشتیم.آی مزه میداد
این جور مواقع نمیدونم چی بگم. فقط کاش ایران بودم با هم یه قرار میذاشتیم من میشدم گوش واسه حرفات. بعد با هم میرفتیم زیر بارون قدم میزدیم. اون موقع ها که ایران بودم همیشه با دوستام وقتای دلتنگی از این برنامه ها میذاشتیم.آی مزه میداد
ولنتاین عزیزم، نمی دونی چه حس همذات پنداری داشتم وقتی این پستت رو خوندم. انگار یکی از طرف من نوشته بود. می فهمم چی میگی. الان که متوجه شدی سطح انرژیت به پائین ترین سطح رسیده، خودت رو خیلی اذیت نکن. سعی کن ناظر خاموش باشی. چون این حالت هم تموم میشه.
اميدوارم بهار بياد و حال و هوات عوض بشه! هرچند عيد اين رسم و رسوم رو همراهش داره! البته من خيلي وقته اينا رو واسه خودم حل كردم وجايي كه دوست ندارم نميرم ولي خوب ميفهمم كه احتمالا مجبوري ناخواسته خيلي جاها بري! يه راهش هم اينه كه قشنگ تمام تعطيلات رو برين سفر !راحت بعد هم كه عيد تموم شده باشه ديگه كسي وقت ديد و بازديد نداره!:)در مورد اون آرزو هم بايد تلاش كرد ديگه بالاخره خيلي ها از يه جايي شروع ميكنن مهم استارت قضيه است
من هم اسفند ماه دچار نوعی حالت کمبود انرژی و سر در گمی ميشم بدتر اينکه اصلا علاقه ای به ديد و بازديد های تکراری و معمولا اجباری ندارم دلم ميخواد فرار کنم نوروز هم که ادم هر جا بخواد بره هم شلوغ پلوغه هم هزينه های سفر سرسام اور اون گوشه دنج و باحال در طبیعت از ارزوهای من هم هست . چقدر خوبه که حس و حالت رو اینجا بدون سانسور مینویسی ادم میبینه در این حس و حال تنها نیس .
ishallah eid miad por mishi az shadi va shoor.
manam az in dido bazdida badam miad vali chareyi nist. sakht nagir.
barat ye rooze romantic ro too ye dehkade too ye jaye kheili ghashang arezoo mikonam. rasti kheili ham pool nemikhad, jahaye bekro ghashangi too iran hast ke hanuz hichki peidash nakardeh. bayad gasht.
manam az in dido bazdida badam miad vali chareyi nist. sakht nagir.
barat ye rooze romantic ro too ye dehkade too ye jaye kheili ghashang arezoo mikonam. rasti kheili ham pool nemikhad, jahaye bekro ghashangi too iran hast ke hanuz hichki peidash nakardeh. bayad gasht.
ولنتاین خوبم درود :
می تونم احساست رو بفهمم. چقدر کلافه ای!! .. وقتی می بینیم که خیلی ضعیفتر از از جریانات اطرافمونیم و نمی تونیم کاری که می خواهیم روانجام بدیم...
به خودت استراحت روانی بده و به قول فرانکلین یک ناظر خاموش باش...
می بوسمت.. پاینده باشی.
می تونم احساست رو بفهمم. چقدر کلافه ای!! .. وقتی می بینیم که خیلی ضعیفتر از از جریانات اطرافمونیم و نمی تونیم کاری که می خواهیم روانجام بدیم...
به خودت استراحت روانی بده و به قول فرانکلین یک ناظر خاموش باش...
می بوسمت.. پاینده باشی.
ولنتاین جان حالت بهتر میشه. این منحنی زندگی زیر و بم زیاد داره. نه بدش دووم داره نه خوبش. خلاصه این درد درد همه است. اما از تنها ماندم و الهه ناز حرف زدی. چند روز پیش بیستمین سالگرد بنان بود. کسی زیاد تحویل نگرفت. نمیدونم چرا. به هرحال مردهای گنده ای را میشناسم که میشینن با بنان گریه میکنن پس نگران نباش. درد همه است... روزش فرق داره برای یکی جمعه است و برای یکی یکشنبه
Are all these feelings true?! Wowwwww! So congradulations! You are in a serious anger-depression phase! Unfortunately there is not still any sign of such diagnosis in psychiatry texts. Please change ur mood to being able to do something for u!!!
;-)
Anyway! It should be taken as a joke. Be cool! Many of us can experience the same angers and feelings these days.
;-)
Anyway! It should be taken as a joke. Be cool! Many of us can experience the same angers and feelings these days.
باشه! حتما من اشتباه کردم. بزرگترين اشتباهم اينه که هنوز نفهميدم وبلاگ فضای خوبی برای نظرات بحث انگيز و خصوصا گفتن حرفای دو پهلو نيست. ضمنا ولنتاين جان از کجا ميدونی که از من بعيده؟ مگه منو چقدر ميشناسی؟ از کجا معلوم که من يکی از همون مردای هرزه ای که شما ازشون ناراحتين نباشم؟ مگه رو پيشونی ادما مينويسن که هرزه هستن يا نه؟!
ميدونی يه حرفايی هست که واقعا نميشه در ملع عام گفت حتی اگه مخاطبانت ادمای محدود و تحصيل کرده باشن. شايد يه جور شرم شرقی هنوز!!! اما خواهش ميکنم اين دفعه وقتی ميخوای بگی حرفمو قبول نداری نگو از تو بعيده! چون اين يعنی من ببينم چی از من بعيد نيست و بعد بازگوش کنم. من هنوز رو حرفم هستم. اميدوار بودم وقتی پديدارشناسانه ميرم سراغ يه موضوع شما حرفام رو ارزشگذاری نکنيد چون اگه ميگم يه نظرم اينطوريه منظورم اين نيست که موافقم يا مخالف. باورم اينه که وقتی ادم درباره اقتضائات و علل پديده فکر ميکنه پذيرفتنش راحتتر ميشه و روحيه اش ازرده نميشه.
سلام
من هم خیلی وقتا حال وهوای تو رو دارم دلم نمی خواد عید بیاد وبه جای اون کارایی که میخوام بکنن برای همین بیشتر موقع ها به دوستام میگم که خونه نیستم ومیرم مسافرت
دروغ نمیگم میرم مسافرت به درون کاراییی که دوست دارم بعضی وقتا سفر رفتن بعضی وقتا فیلم دیدن .خیلی کارای دیگه سعی کن برای خودت به هر روشی که شده ارامش ایجاد کنی
شاد باشی
در مورد کتابای زویا هم می خواستم یک چیزی بگم اونم اینکه چرا اکثر مردا نمی تونن باهاش ارتباط برقرار کنن یا اصلا نمی فهمن چی میگه
توی فیلم ده هم بیشتر از همه اون دختره که میرفت امامزاده برام جالب بود کاری بود که من هم مدتی انجامش دادم ولی بعد مجبور شدم خودم رو توجیه کنم وقبول کنم که باید زندگی رو به نحو دیگه ایی ادامه بدم حس میکنم هر کدوممون با توجه به شرایطی که داشتیم یا داریم برداشتهای مختلفی از فیلم داریم که مایلم تجربیات ونظرات بقیه رو هم در مورد فیلم بدونم
من هم خیلی وقتا حال وهوای تو رو دارم دلم نمی خواد عید بیاد وبه جای اون کارایی که میخوام بکنن برای همین بیشتر موقع ها به دوستام میگم که خونه نیستم ومیرم مسافرت
دروغ نمیگم میرم مسافرت به درون کاراییی که دوست دارم بعضی وقتا سفر رفتن بعضی وقتا فیلم دیدن .خیلی کارای دیگه سعی کن برای خودت به هر روشی که شده ارامش ایجاد کنی
شاد باشی
در مورد کتابای زویا هم می خواستم یک چیزی بگم اونم اینکه چرا اکثر مردا نمی تونن باهاش ارتباط برقرار کنن یا اصلا نمی فهمن چی میگه
توی فیلم ده هم بیشتر از همه اون دختره که میرفت امامزاده برام جالب بود کاری بود که من هم مدتی انجامش دادم ولی بعد مجبور شدم خودم رو توجیه کنم وقبول کنم که باید زندگی رو به نحو دیگه ایی ادامه بدم حس میکنم هر کدوممون با توجه به شرایطی که داشتیم یا داریم برداشتهای مختلفی از فیلم داریم که مایلم تجربیات ونظرات بقیه رو هم در مورد فیلم بدونم
Hi Valentine Jaan,
Your feelings are normal, we all feel lonely and empty every now and then but our lonliness level is different. I underestand you very well, try to do something simple but fun, something for yourdself like if you wanted to buy a thing but you waited, buy it now or you wanted to go to climb the mountain with friends but you postponded it, just go and do it! it will help!
Take it easy, life is too short!
Your feelings are normal, we all feel lonely and empty every now and then but our lonliness level is different. I underestand you very well, try to do something simple but fun, something for yourdself like if you wanted to buy a thing but you waited, buy it now or you wanted to go to climb the mountain with friends but you postponded it, just go and do it! it will help!
Take it easy, life is too short!
سیروس جان چقدر عصبانیییی! "وبلاگ فضای خوبی برای نظرات بحث انگيز و خصوصا گفتن حرفای دو پهلو نيست" طبیعتن هست! نمی دونم منظورت از دوپهلو چیه اما بحث انگیز هست! برداشتم رو از جمله آخر کامنتت گفتم. حالا اگه برداشتم اونی نبوده که تو ذهن تو بوده خب چرا عصبانی می شی؟ شاید من بد فهمیدم! اما اگه درست فهمیده باشم این نکته رو مطرح کردی که تو سن پایین تر واسه نوجوان سخت تره که با این مدل توهین ها روبرو بشه اما تو سن بالاتر چون نیاز به توجه بیشتر می شه پذیرشش راحت تره! حالا اگه من اشتباه فهمیدم بگو. به نظر من این طور نیست. آدم تو همه سنین به توجه نیاز داره. مرد هم به توجه نیاز داره اما یه مدل دیگه. اما به قول گیوتین متلک های خیابونی یا بی تعارف بگم حرفای رکیک جنسی که زن تو خیابون می شنوه چطور می تونه حس نیاز به توجه اون رو ارضا کنه؟!!! اگه می گم از تو بعیده بخاطر نوشته های توئه. بخاطر اون حسی که تو نوشته هات هست. اینکه دنیای اطرافت رو خوب درک می کنی. اینکه من می فهمم تو، سیروس، از اون مردای خیابونی نیستی. به همین سادگی! نتیجه اینکه یا بد توضیح دادی یا من بد فهمیدم یا کمی تو درک دنیای زنونه زود قضاوت کردی. چشم دیگه نمی گم از تو بعیده! اوکی؟
ولنتاین عزیز من قبل از اینکه منظورم متلکهای رکیک باشه٬ مضامین جنسی بود. من معتقدم تا قبل از دوره Sexual awakening معمولا حتی این مضامین ناراحت کننده هستن. بعد از اون برای یک نوجوان که در حال والایشه توجه به قسمتی که از نظرش سخیفترین بخش وجودیشه و نادیده گرفتن بقیه صفاتش باز میتونه ازار دهنده باشه. معمولا تو سنهای بالاتر خیلی چیزها از جمله مفاهیم جنسی قبحشون رو از دست میدن.
مشکل من اینه که متلکها چون مضمون جنسی دارن اینقدر قبیح به نظر میرسن! در حالیکه به نظرم قبح این چیزها خیلی وقتا به نگرش نوجوانی بر میگرده نسبت به چیزهایی که قبح یا تقدسشون پیشاپیش از سوی بستر فرهنگی موجود جامعه و بعضا نادرست تعیین شده.
مشکل من اینه که متلکها چون مضمون جنسی دارن اینقدر قبیح به نظر میرسن! در حالیکه به نظرم قبح این چیزها خیلی وقتا به نگرش نوجوانی بر میگرده نسبت به چیزهایی که قبح یا تقدسشون پیشاپیش از سوی بستر فرهنگی موجود جامعه و بعضا نادرست تعیین شده.
طاها جان منم مجرد که بودم از زیرش در میرفتم اما الان متاسفانه نمی شه:( در مورد زویا می فهمم چی می گی. دلیلش خیلی واضحه! چون دنیای زنونه رو به تصویر می کشه. برداشتش احساسش همش چیزیه که تو ذهن یه مرد وجود نداره واسه همین باهاش ارتباط برقرار نمی کنی. با اینکه شاید کتابهای معمولی باشن بخاطر همین نکته ای که می گم بعضی جمله هاش شدیدن بهم چسبید. انگار یکی از زبون من حرف زد. حالا اگه واست جالبه دست کم بخون ببینی تو کله زنا چی می گذره! فیلم ده رو اتفاقن من با امامزاده کمتر از بقیه راحت بودم. چون با عقیده خودم جور نیست. کشمکش مادر و پسر جالب بود و اینکه پسر چقدر مثل پدر فکر می کرد...
تو گفتی تو پارک رفتن برات راحت نیست. خواستی احتمالا با این حرفت منو قانع کنی که چقدر کار شرورانه ای انجام میدن مردای به قول تو خیابونی. حالا من ازت میخوام یه لحظه فکر کنی که اون یارو مرد خیابونی برای چی داره متلک میندازه به تو ! خب خیالت راحت که من تا حالا تو عمرم متلک ننداختم به کسی حتی اون موقع که شر و پر انرژی بودم بلکه با اجازتون از دخترایی که مطمئن هم نیستم خیابونی بودن متلک هم شنیدم! اما یارو که داره متلک میندازه یا باید بیمار باشه که شیوع بیماریهای مطرح از شیوع متلک پرانی تو این جامعه خیلی کمتره یا میخواد طرفش رو پیدا کنه!!! باز میگم عرضه نمیتونه خیلی غیر متناسب با تقاضا باشه.
سیروس جان"معمولا تو سنهای بالاتر خیلی چیزها از جمله مفاهیم جنسی قبحشون رو از دست میدن. " رو بیشتر توضیح بده...
یعنی تا کجا؟
"مشکل من اینه که متلکها چون مضمون جنسی دارن اینقدر قبیح به نظر میرسن! " خب مشکل منم همینه!
یعنی تا کجا؟
"مشکل من اینه که متلکها چون مضمون جنسی دارن اینقدر قبیح به نظر میرسن! " خب مشکل منم همینه!
Any behavior is coditional, be trained, and be modified by its feedbacks. A psychological problem defined with the variation of 95% normal population. So if something is more prevalent than u expect be careful to describe it as a disorder! (eg. homosexuality is now ommited from disorders list of DSM4). Permanent negative feedbacks can lead to deleting or modifying an annoying behavior. So there is lack of such feedbacks from women in iranian society or positive feedbacks that admiring such behaviors. Look at the holywood movies and then find another input for men decision making in treating with women. Look at the culture and see hejab that confines the innocence formation to women and permit to men to be so rude indirectly.
sexual context is not a naturally dirty thing. Cultural attitude made it so dirty. yes i saw many women usally 30-50 years of age suffering from lack of sexual attention and confrontation to them. It might results in body dismorphysm disorder and seeing for surgical procedures too. They demand even what suffers u from those rude men in the streets to gain some kind of self-esteem. could i make u understand what i mean?!
sexual context is not a naturally dirty thing. Cultural attitude made it so dirty. yes i saw many women usally 30-50 years of age suffering from lack of sexual attention and confrontation to them. It might results in body dismorphysm disorder and seeing for surgical procedures too. They demand even what suffers u from those rude men in the streets to gain some kind of self-esteem. could i make u understand what i mean?!
kamelan mifahmam chi mighi vali behtare ye moddat nesbat be atrafet bitavajoh bashi va nesbat be hame chiz bkhial bashi vagharna kheili aziat mishi.
خيلي داري سخت ميگيري...تو..من..همهمون داريم سخت ميگيريم.به اطرافت نگاه كن.كساني كه بودن و ديگه نيستن.نبودنشون هم هيچي رو عوض نكرده.زندگي در جريانه.زندگي .اين زندگيب بيرحم....سعي نكن بي گدار به اتوبان بزني!!! تو هرچقدر هم كه قوي باشي باز اگه بري وسط بزرگراه بايستي ماشين زيرت ميگيره عزيزم.حتي اگه پ.لدار باشي و وزير و وكيل و فلان و بهمان.پس سعي كن با دقت از اين كوچه پس كوچه هاي زندگي گذر كني. به اين فكر كن كه هيچ چيزي به خودت به اونور نميبري....چز روحت رو.نذار روحت سرگردون بشه.آروم باش.آرامش داشته باش.سعي كن با خودت كنار بياي.نذار روزگاز از پا درت بياره.نذار!!! به آرامش فكر كن.به بودن فكر كن. بودن با كيفيت.تو ميتوني.من مطمئنم. اينايي كه گفتم حرف نيست.چرت و پرت هم نيست كه دلت رو خوش كنم. تورور به مقدسات سوگند بهش فكر كن. سعي كن به چيزي كه هستي قانع باشي و شاد .شاد بودن هنر است!!!
"Permanent negative feedbacks can lead to deleting or modifying an annoying behavior." موافق نیستم سیروس جان
مطمئن باش اگه اماری وجودداشته باشه نشون می ده که اکثریت از اینجور اختلال های رفتاری که من اسمش رو بیماری می ذارم بدشون میاد. البته این نکته هم می تونه مطرح بشه که از تعداد زنایی که از توهین های جنسی در خیابون رنج می برن چند درصد واکنش نشون می دن و چند درصد جسارت برخورد رو ندارن! بعد هم بازدارنگی قانونی بله می تونه کنترل کنه که تو ایران به هیچ عنوانی وجودنداره.
"i saw many women usally 30-50 years of age suffering from lack of sexual attention and confrontation to them." نیاز به پارتنر خواه از لحاظ حمایت عاطفی یا جنسی هیچ چیز عجیبی نیست و زن و مرد هم نداره. اما اگه واقعن این دسته از زنایی که شما برخورد کردی خواهان همون رفتارهای بیمارگونه مردای خیابانی بودن که به نظر من خودشون هم به درمان احتیاج دارن.
یه داستان دیگه سیروس اینه که من بعنوان یه شهروند قرار نیست برم ریشه یابی کنم یا به کسی اموزش بدم یا درمان کنم! من می خوام زندگی کنم و از زندگیم لذت ببرم! می فهمم که می خوای بگی این رفتارا ریشه داره. خب داره. اما برخلاف تو معتقدم تعداد بیمارانی که تیکه های جنسی به دختران و زنان می اندازن خیلی بیشتر از اوناییه که دنبال دوست یک شبه یا دائمی می گردن.
مطمئن باش اگه اماری وجودداشته باشه نشون می ده که اکثریت از اینجور اختلال های رفتاری که من اسمش رو بیماری می ذارم بدشون میاد. البته این نکته هم می تونه مطرح بشه که از تعداد زنایی که از توهین های جنسی در خیابون رنج می برن چند درصد واکنش نشون می دن و چند درصد جسارت برخورد رو ندارن! بعد هم بازدارنگی قانونی بله می تونه کنترل کنه که تو ایران به هیچ عنوانی وجودنداره.
"i saw many women usally 30-50 years of age suffering from lack of sexual attention and confrontation to them." نیاز به پارتنر خواه از لحاظ حمایت عاطفی یا جنسی هیچ چیز عجیبی نیست و زن و مرد هم نداره. اما اگه واقعن این دسته از زنایی که شما برخورد کردی خواهان همون رفتارهای بیمارگونه مردای خیابانی بودن که به نظر من خودشون هم به درمان احتیاج دارن.
یه داستان دیگه سیروس اینه که من بعنوان یه شهروند قرار نیست برم ریشه یابی کنم یا به کسی اموزش بدم یا درمان کنم! من می خوام زندگی کنم و از زندگیم لذت ببرم! می فهمم که می خوای بگی این رفتارا ریشه داره. خب داره. اما برخلاف تو معتقدم تعداد بیمارانی که تیکه های جنسی به دختران و زنان می اندازن خیلی بیشتر از اوناییه که دنبال دوست یک شبه یا دائمی می گردن.
<< Home