March 03, 2006
اصلاح میکنم
ببینم با مرور کامنتها میتونم قضیه رو جمع کنم:
لیلا: "عشق صدای فاصله هاست!" خب گاهی هست. اما میشه سالها بدون فاصله با عشق زندگی کرد!همونطورکه شیرین میگه: فكر ميكنم كه تغيير روند زندگي چيزيه كه اگه بپذيريمش به عنوان يه واقعيت ، و قبول كنيم كه هزينه بزرگتر شدن ماست راحت تر .مدل عاشقي رو هم ميشه تغيير داد!"
بلا:" بعد از یه ازدواج موفق هر دو طرف به آرامش فکری و جسمی میرسن که با اون شور و حال اولیه فرق داره و بایدم داشته باشه..."
آقای همسر من هم این تصور رو داره که من احساس آرامش میکنم و این آرامش رو تو این خونه بدست میارم. حتا اگه روزی چند بار یادآوری نکنم که همو دوست داریم!
اسکارلت:"فکرشو بکن اگه با همسر جونت ازدواج نکرده بودی بعد از يه مدت طولانی چه حالی داشتی ؟ اونوقت تمام هم و غمت اين ميشد که چجوری کار و به ازدواج برسونی ؟ اگه ازدواج هم نميکردی باز گمشده داشتی . گمشدت اون آرامش و اطمينان و احساس تعلق حاصل از ازدواج بود" اگه هدف ازدواج باشه آره تبدیل می شه به یه گمشده اما شاید هم اون آرامش بعد از ازدواج همونی باشه که کاتی تعبیر کرده...
پی براه: "هر چیزی و هر مرحله از زندگی یک بهایی داره که آدم باید بسنجه که این تغییر ارزش این بها را داره یا نه!" شاید اون کلمه گمشده همون بهاییه که واسه بودن در کنار عزیزمون میپردازیم...
علیرضا: " long term trust and belonging… you discover more common identities of your partner "درسته!
افشین: " Any couples relationship during the time move from one stage to another and this is fact of life and it means that relationship moved to the next stage and either both couple move to that stage together which shows that they really understand each other" خب من هم فکر میکردم اگه برم تو مرحلهی بعدی خراب میشه!
دزدکی: "وقتی دو نفر روی کاغذ به هم تعهد بدهند که با هم باشند قول و قرار اعتبار خودش را از دست میدهد و تنها یک ورق کاغذ اعتبار پیدا می کند" این همون موردیه که من گفتم قرار شد با همسرم دوست بمونیم نه زن و شوهر! یعنی وقتی دیدیم دیگه نمیتونیم ادامه بدیم بخاطر چند تا امضا زندگی همو خراب نکنیم. اسمش هم طلاق نیست. یه جور تمام شدن رابطهست. ( امیدوارم هرگز به این نقطه نرسیم)
افروز" کاشکی یکی به من می گفت که توی ازدواج های دوم و سوم هم این جور چیزها(احساس رو میگم) هست یا نه؟" اگه منظور افروز از احساس همون گمشده باشه ، خب احتمالن باز هم وجود داره . چون در ازدواج دوم هم بالاخره با یه رابطه طرف هستیم...
رضا:" نقطه اوج ممكنه تو زمان دوستي قبلش ايجاد شه يا ممكنه تو ازدواجاي سنتي بعد از ازدواج بوجود مياد ولي بعد از اوج فرود ميكنه ميرسه به يه حد پلاتو كه ديگه اسمش عشق نيست! " با این تیکه مخالفم! نمیشه ادعا کرد که در همه رابطهها بعد از گذروندن اون نقطه اوج عشق از بین میره. تعریف عشق میتونه خیلی متفاوت باشه. اما طبق تعریف من بسته به جنس رابطه میتونه بمونه میتونه از بین بره و تحت تاثیر عادت کردن قرار بگیره. "عادات خوب آدمها بعد از ازدواج از طرف مقابل بعنوان وظيفه محسوب ميشه ولي عادات بد بزرگنمايي ميشه و كوچترين اشكالات طرف مقابل بدجوري توذوقت ميزنه" یکی از تفاوتهای اصلی اینجاست که رضا گفته! چون دو نفر رفتن تو قالب چیزی به نام خانواده و نقش همسری، یه سری توقع پیش میاد. طرف مقابل اگه وظیفهاش رو درست انجام نداد چشممون رو روی همهی خوبیهاش میبندیم! انگار نه انگار که این آدم یه دوجین اخلاق و عادت خوب و دوستداشتنی داره... این اتفاق هم غیر طبیعی نیست چون اون آدم علاوه بر اینکه عشق ماست همسر ما هم هست!!
یه جورایی منظورم از خراب شدن رابطه همین بود! پس جملهام رو اصلاح میکنم: وظایف همسری و قالب خانواده یه جاهایی به رابطه لطمه میزنه ... همونطور که یه جورایی رابطه رو محکمتر میکنه...
وای که من چند وقتی از نت و وب دور بودم انگاری که کلی عقب موندما...
آره دیگه پیشگو هم برگشت، غیبت های غیر موجه اش هم تموم شد دیگه.
What do you mean by saying, if you had gone to the next stage of your marriage things would had gone wrong? I believe that relationship is dynamic and it goes through changes as time goes by and gradually become mature but never stay at same place and become static. I think marriage's life is over when it becomes static although couple may still live together for some reason! As time goes by, you change, your husband change and the entire world change therefore how could you expect everything stay same as it was at the beginning of your relationship? Only in story and fairytales everything stay as it was and if you want things stay as it was like in your engagement days, then you are living in fairytale.
If you think something is lost in your life and you don't know what is it, you better search it within yourself without prejudice to find out what has happened since you've got married and start living with a man that you loved and love. And you better discuss it with your husband and tell him your feeling and thought because a collapsed house usually starts with small rifts and cracks on the walls. Nobody said that living with somebody is easy regardless of being married or just living together as a couple. But as everything else in life, if you want something badly and you should work hard to get it only cheap things are easy to get!
Some body said that marriage certificate is to blame for feeling board or sad because after signing that, couples expectation of each other changes! I don't think so, right now in Europe being in cohabitation relation ship is more common that being married and still same thing is happening and couple think they've been trapped and looking for some escape door. But statistics shows that still in England, life of marriage is much longer that cohabitation relationship . So that piece of paper that you signed when you said YES improves the life of your marriage and feeling sad or board has nothing to do with it!
Take care
Marriage is not easy, it was never easy and it will never be but it is worth it. Being single, especially after certain age can become very boring. The good point of marriage is that your personality and your inner side grows, you learn to share, compromise and sacrifise. The people that cannot learn these three major facts won't survive in marriage but at the same time can give you lots of good things too, like the taste of a secure love and having another half that can fullfil you ( of course if the person is the rigt match for you).
I wish you a happy marrige, just give it time!
By the way, your english is very good. Have you learned it in Iran?
راستش غبطه می خورم که چقدر خوب و راحت و بی تکلف می تونی بنویسی. مخصوا از احساسات و درد دلات. نمی دونم شاید اینم نعمتیه که خدا داده یا یه خصوصیت ژنتیکیه یا شایدم اکتسابیه. هرچی که هست من ازش محرومم. تازه با وبلاگت آشنا شدم. بازم سر می زنم. شما هم بیا. بروزه وبلاگم.
سیب زمینی با سس گوجه فرنگی ! به ایمیل شما پاسخ داده شد!
علیرضا مرسی از لطفت
پیشگو خان رسیدن بخیر!!
Dear valentine i was not interested in kingkong because i dont like movies with a deep force on special effects. I look for a greater and deeper stories and more effective dialogues. It might have negative impact on me when i had watched the older versions too.
<< Home