April 03, 2006

یکی می‌گفت خوبه که اون وقت صبح زلزله میاد! آدم خوابه و نمی‌فهمه! اما به نظر من خیلی وحشتناکه. خیلی متاسفم واسه همه‌ی اونایی که خانواده یا خونه و زندگیشون از دست رفت. کاش چنین پدیده‌ای در طبیعت نبود. کاش مدیران ما انقدر درایت داشتن که مجوز ساخت خونه‌ی ناامن رو ندن…

بالاخره تعطیلات تمام شد. من برای اولین بار در تمام زندگیم از تعطیلات عید خوشم اومد! همیشه یه جور دلشوره، یه جور کلافگی از روز دوم فروردین شروع می‌شد. اما امسال حس خوبی داشتم.

تو خلوتی خیابونای تهران چند باری رانندگی کردم:D از وقتی اینجا از ترسم نوشتم اعتماد به نفسم خیلی بهتر شده اما هنوز هم دور میدونا که از شیش طرف ماشین میاد گیج می‌زنم. یه کار خیلی سخت دیگه هم بستن قفل فرمونه!! به جان خودم سخته! گودی می‌گه من نمی‌فهمم تو چرا همیشه با کارای آسون مشکل داری؟! طبق عادت هر ساله 13 به در رفتیم سینما. در سینما همیچین عجق وجق پارک کردم که نگو! پارک من نقطه‌ی قوت رانندگیم بود. از هر 20 تا یکیش کج و کوله می‌شد. نمی‌دونم چرا اینجوری شده؟! مهم نیست. هرگز خاموش نمی‌کنم، فس فس نمی‌کنم، سعی می‌کنم در تمام مدت اعتماد به نفسم رو داشته باشم و اصلن و ابدن به بوق موق بقیه محل نمی‌ذارم! بقیه‌اش رو هم کم‌کم درست می‌کنم. قول می‌دم! تازه بگم که بیشتر راه اردبیل تا خلخال رو خودم رانندگی کردم:)

قیافه‌ی شهر خیلی بهاری شده. برگای تر و تازه‌ی درختا آدمو شارژ می‌کنه. صبح که میومدم منظره‌ی فروشگاههایی که تک و توک اومده بودن و پیاده‌رو رو آب و جارو می‌کردن احساس خیلی خوبی داشت:)

چند وقت پیش گودی یهو گفت بریم وبلاگت رو بخونیم!!!!! منو بگی...!!! گفتم چرا فکر می‌کنی وبلاگ دارم؟ گفت مطمئنم! خلاصه گذشت و دیگه حرفی نشد. تا چند روز پیش یهو گفت اصلن کسی هم پیدا می‌شه وبلاگ تو رو بخونه؟! انقدر دوتایی خندیدیم... گفتم راستش رو بخوای نمی‌دونم چرا اما بعضیا میان و مزخرفات منو می‌خونن! گفت منم بخونم؟ گفتم نه! چون از همون وب‌هاییه که تو خوشت نمیاد!

*توپ‌ترین دروغی که من شنیدم! در

Koche


Comments:
سلااااااااااام به ولنتاين عزيزم، خوشحالم كه عيد بهت خوش گذشته... پس تو رانندگي حسابي پيشرفت كردي، تبريك. كار خوبي ميكني كه به بوق ديگران توجه نميكني. راستي كدوم سينما رفته بودي؟ منم سينما بودم ديشب!
 
زلزله که همیشه وحشتناکه، در مورد رانندگی هم نگران نباش منم همینطوزم، خیلیاس دیگه هم مینطورن! حل میشه، در ضمن منم دوست ندارم آشناها وبلاگم رو بخونن!!!
 
سلام
خوشحالم که تعیلات خوبی داشتی امیدوارم همیشه عید خوبی داشته باشی
نگرن رانندگی نباش مطمین باش یک روز میشی راننده فرمول یک!!!!!!!!!
خوبه که کسی ادرس وب ادمو نداشته باشه من به خاطر اینکه یکی دو نفر ادرسم رو دارن خیلی راحت نیستم
همون بهترکه گودی وبلاگت رو نخونه بهتره که ادم یک جایی رو برای خود خودش داشته باشه
موفق باشی
 
اوهوی نبینم کسی به وبلاگ دوست جونه من توهین کنه ها گفته باشم
 
khanume ranande, khanume ranande, mashino bezar tu dandeeee!!
salaaaaam, cheghadr khoshhalam ke eid be hame khosh ghozashte, omidvaram emsal sale behtari baraye hame bashe!!! amiinnnnn
 
الی جان اون ساعت شما تو راه برگشت لواسون بودی!! من 3:45 عصرجدید بودم:)
طاها جان خوشبختانه گودی هیچ اصراری رو این قضیه نداره. اینم از اخلاقای خوبشه که همیشه پرایوسی منو قبول داره
فواد جان همینطوری درمورد قفل فرمون بود؟!! دی:
منم امیدوارم نیسم جان
نیلو خانم تعارف که نداریم عزیز! تراوشات ذهنی من! ارزشی نداره جز اینکه سبک می شم
 
سلام به بلای شیطون! تو که خیلی شارژی مادر:))))))
 
ولنتی جونم از دوباره خوندنت بسی خوشوقتم بوس بوس
 
موافقم. هوا کاملا بهاری شده. خوشحالم از اینکه امسال به عید حس خوبی داشتی. راستش منم مثل هرسال نبودم. درکت می کنم در مورد رانندگی. اوایلش خیلی سخته. منم منم یه چندباری تو عید رانندگی کردم ولی مشکل اینجاست که وقتی کسی بغل دستم میشینه بدتر هول میشم. اما خیلی خوب پیشرفت کردی.
 
کلی ار فامیلهای خیلی دور بابام درب و داغون شدن تو زلزله! ولی نمیدونم چرا برام مهم نیست...به من چه بابا.
 
همينه ديگه! وقتی ميخونيم هم تازه بهمون ميگن مزخرفات خون! ولی بهش بگو ما بازم ميخونيم٬ هر چی خواست ميتونه بگه!
کاش زلزله ای نياد تو اين شهر خراب شده. ولی اگه بياد هم اميدوارم خودم بميرم و نبينم مرگ کسايی رو که دوسشون دارم. معلوليت رو هم که دیگه نگو! فکر نکنم برام قابل تحمل باشه.
 
:
آخ آخ جای دوست درايورت خالی که باهات یه ذره تمرين کنه ! همينکه مصمم شدی ياد بگيری ديگه تمومه . تو ميتونيييييييی ! تو ميتونی !
 
انشالله تو زندگی همیشه --با یه استارا روشن بشین...--به موقع جای پارک پیدا کنین..--در خیابون های لغزنده سر نخورین..--و یادتون نره واسه پیچیدن حتما راهنما بزنین...از این توصیه ها بیشمار می توان داشت...نه؟....همین.
 
منظور همون "استارت" بود...همین.
 
جدا تو جاده رانندگی کردی؟؟ بابا پس اصلا نباید دیگه ترسی داشته باشی که! البته از اولم نمی گفتی ترس داری ولی خوب منظورم اینه که دیگه باید حسابی اعتماد به نفست توپ شده باشه!
راستی ولنتاین جون می تونم دلیل اینکه دوست نداری همسرت وبلاگتو بخونن رو بپرسم؟ راستش برام جالبه. چون اکثر خانمای نویسنده ی وبلاگا علاقه ای به این کار ندارن
 
خدا نکنه زلزله ای چیزی بشه. ولی ولنتاین عزیز خود مردم هم کمی مقصرن. خیلی ملت ظاهر بینی هستیم. حالا میگیم یه عده نمیتونن هزینه خونه ضد زلزله بدن (میدونی که کلا 10 درصد گرونتر میشه). با این وجود حتی پولدارهامون هم بیشتر از اینکه براشون مهم باشه خونه ضد زلزله است یا نه برشون مهمه که سرامیکش خوشگل باشه و مدل آشپزخونه اش مد روز باشه و کابینتش چوب فلان باشه. چون اینا میشه به روی بقیه آورد و پزشا داد
 
ولنتاین عزیز
ممنون از پیغامت. من هم دوباره سال نو رو بهت تبریک می گم و آرزو می کنم که امسال برای همه مردم دنیا سال صلح و آرامش باشه و هیچ بلای طبیعی و غیرطبیعی وجود نداشته باشه.

در مورد قسمت آخر نوشته ات هم باید بگم که نمی دونم این چه حسیه که آدم فکر می کنه خیلی بهتره که هیچ کس ندونه نویسنده وبلاگش کیه. این جوری آدم هر چی که دلش می خواد رو بدون هیچ ملاحظه ای می نویسه و اینش برای من خیلی جالبه.
 
سلام ولنتاین جون. خوشحالم که امسال عید خوبی داشتی... راجع به رانندگی هم درکت می کنم. تابستون قبل که اومده بودم ایران مامانم از روز اول گفت فکر نکن رانندت می شم خودت ماشین رو بردار برو... ا ُه اون اولاش افتضاح بود مخسوسا ً تو میدونا که کاملا ً درکت می کنم ولی آخرش دیگه ول کن رانندگی نبودم (به شرطی که نیم کلاچ وحشتناک نمی خواست!!!)
 
Hi Valentine Jaan,

I am glad that you had a good holiday time.
About driving it is just parctice and progress. Driving in Tehran is a very big deal, if you can drive there you will be able to drive every where!

I really like your blog, your posts are not "mozakhrafat" as you
told your husband, there are simple and honest experiences that feels good to read and know about.

Best wishes

Ocean
 
eidet mobaraaaaaaaak :D
ishalla sale kheili kheili khoofi dashte bashi :D
 
مانیا جونم اون مسیر خیلی خلوت بود که من رانندگی کردم!! البته جاده باریک و با کیفیت بد بود اما مثلن جاده ی رشت رو عمرن نمی تونستم بشینم!! ببین خانمی مساله همسر یا کس دیگه ای نیست. اتفاقن اگه قرار باشه یه نفر اینجا رو بخونه اونم همسرمه. چون باهاش از همه راحت ترم. اما می ترسم ناخودآگاه یکم خودمو سانسور کنم! خوشبختانه اگه هم اینجا رو ببینه اینجوری نیست که هر شب بیاد و بگه ببینم چیا نوشتی:)
 




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Web Blog Pinging Service