April 19, 2006

دیشب که بهت گفتم تو این لحظه هیچ آرزویی ندارم دیدم چشمات چه برقی زد. دلم می‌خواست تو تا ابد روی مبل ولو بودی و منم اون پایین روی زمین نشسته بودم و همونطور زل می‌زدیم به اخبار بی‌مزه تلویزیون! همین، بعلاوه‌ی دست تو لابه‌لای موهای من. می‌دونم خیلی بی‌انصافم که تازگیا بهت نمی‌گم خوشبختم

Comments:
من راستش تجربه ای ندارم اما میدونم هیچ وقت دیر نیست
 
khodayeesh ma khanoom ha cheghadr kam tavagho hastim :)
 
آخ جون چه کيفی کردم از خوندن اين پستت ! والی جونم بهش بگو که خوشبختی ، چرا دريغ ميکنی ؟ از کی دريغ ميکنی ؟ از کسيکه دوستش داری ؟ کتک ميخوری ها ؟ !​ با کلامت و رفتارت انرژی مثبت بپاش تو خونه و زندگيت ! تو ميتونی ! !​ !
 
دیگه دوسمون نداشتی؟من و باران رو؟
 
اون قبلی هم من بودم
 
پس این رعد و برق از خونه شما بود
عشقولانه در وکردی
 
migam matlabe jadidi az en dastana keh migi, be onvane hesadat neveshtam:) bekhanid lezat bebarid:)
that is great!:)
 
یادته یک روز تو یکی از مطلبهات نوشته بودی که دوست نداری وقتی سوار ماشین آشناها میشین تو و شوهرت جدا بشینین و مثلا آقاها جلو بشینن و خانومها عقب و تو از این موضوع خیلی بدت میاد و یکبار دیگه هم نوشته بودی که با ازدواج کردن میترسی که دچار روزمرگی بشی و نمیدونی که این روزمرگی بهایی هست که واسه ازدواجت میپردازی یا نه
حالا اینها را گفتم که بگم از روزی که پسریم اومده چون اینجا قانونه که بچه به هیچ عنوان نمیتونه جلو تو بغل باشه و باید رو صندلی عقب و تو کار سیتش بشینه منم مجبورم که باهاش عقب بشینم که اگه گریه کرد بهش شیر بدم و شوهرم مثل راننده باید تنهایی جلو بشینه
به این نتیجه رسیدم که آدم هر چی تو مسیر زندگی جلو میره بهایی که واسش میپردازه بیشتر میشه و باید از روی خیلی از نظرات و عقایدش چشمش را ببنده
پس از این لحظات کوچولو و زیبای زندگیت نهایت لذت را ببر و بگذار که partneret هم اینو بفهمه شاید دیگه بعدها اینجور فرصتها گیرت نیاد که بخوای بهش بگی
 
are in chiza pish miyad ziyad khodeto narahat nakon ok
 
I am so happy for you. I wish lots of happiness for ever.
 
ولنتاین عزیزم، گاهی اوقات خوشبختی خیلی به ما نزدیکه . نزدیکتر از ما به خودمون. فقط باید با آگاهی و چشم باز حسش کنیم. و من خوشحالم که به این حس رسیدی.
 
لحظه هاتون پر بار، حتماً بهش بگو تا عشقتون پايدار بمونه
 
راست ميگه مادر....هميشه بهش بگو چقدر وجودش برات آرتمش بخشه و چقدر اونو زندگي رو دوست داري...بگو كه دوست داري زمان وايسه و تو همينطوري جلو اون بشني و از زندگيتون لذت ببريد....حتما بگو نازنين...حتما
 
kheili khube adam betune ehsasatesho bayan kone, say kon behesh beghi chon behesh niru mide baraye zendeghi.
 
دارم وبلاگتو میخونم ولی چون از این جمله که میگن:"وبلاگ بسیار زیبایی داری موفق باشی "بدم میاد پس هیچی نمی گم!
 
سلام خانومي...راستي يادم رفت بگم...ديشب موقع خواب چند تا نفس عميق كشيدم....بعد سعي كردم احساس ريلكس بودن كنم....خلاصه خوابم برد...اما نميتونم بگم خيلي تونستم عميق بخوابم اما از شبهاي قبلش بهتر بود...حالابازم تمرين ميكنم...مرسي از بابت راهنماييتون خانومي
 
اي چرا نمي گي : هااااااااااااااا؟
 
Wow! what a wonderful complement! surprise him. make him read it ...
 
بازم بعضی ها فکر میکنن برای خوشبختی باید یه کوه پول داشت! عشقولانه جالبی بود
 
اين حرفا چيه نسترن جون؟ من خيلي جاها مي رم كه كامنت نمي ذارم:)
 
پي براه جان البته اوني كه ميگي يه ذره فرق داره! بهرجال موافقم كه خيلي وقتا گذشت لازمه. شما فعلن با ني ني خوش باش ببينيم چي ميشه!!
زوها جان بهتر كه نگفتي:)
 
بسی زیاد کیفور شدم از این پست.
 
che khabar behtari??
 
دستی ازبالا وسرشارازنخوت برموهای پریشان بچه یتیم عشق چقدر رقت انگیز است ....
 
آقا یا خانوم فرهاد! شما یه عذرخواهی بخاطر کامنت توهین آمیزت به من بدهکاری. حرفت رو بفهم و بعدن بزن
 
چهار روزه که تب دارم اما یک لحظه هم وقت استراحت ندارم چهار روزه که به معنای واقعی دارم می میرم
 
تلخی حقیقت معده راچنگ میزند واین ناشی ازحفظ کردن زیادی نام نویسندهاست ...واماقصد توهین نداشتم شما بنظر ادم پخته ودنیا دیده اید والگووسرسلسله عشاق که از سرا ستیصال در کارهای فرومانده خود معبر خواب شده ...
 
جدا چی میشه که اینطوری میشه؟؟؟
همش در تلاش و تقلا برای آرزوها هستیم اما چطوره که گاهی به همین راحتی این احساس رو می کنیم که همهشون چیز بی خودیه و خیلی راحت بدون اونها هم میشه زندگی کرد
 
به فرهاد: ظاهرن تلخی از وجود خود شماست که از راه نرسیده به قضاوت می شینین. حرف دیگه ای با شما ندارم
 




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Web Blog Pinging Service