May 07, 2006

Just wanna be with u

به همین سادگی. فردا 3 سال می‌شه... عجب روزی بود! به طرز عجیبی آروم بودم. می‌دونستم همه چی روبراهه. فقط می‌خواستم خوش بگذره. بیچاره عکاسه! وقتی بهش گفتیم دیگه نمی‌خوایم عکس بندازیم و می‌خوایم بریم پایین برقصیم مات مونده بود. از اول تا آخر جشن رقصیدیم و خوش بودیم... به همین سادگی سه سال گذشت. خداییش خیلی کارات رو تحمل کردم. می‌دونم تو هم اخلاق عجیب و غریب منو تحمل کردی. امروز داشتم فکر می‌کردم بهترین و دوست‌داشتنی‌ترین عادتت اینه که آخر هر جمله‌ات نمی‌گی عزیزم! یا بدتر عییزم! می‌دونی چیه؟ دوستت دارم واسه احساسم خیلی کمه. دلم می‌خواد درسته قورتت بدم. یا با خامه و توت‌فرنگی و شوکولات بخورمت. وایسا برم قاشق بیارم...






<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Web Blog Pinging Service