July 12, 2006
از شروع سال نو سعی کردم یه سری ریزهکاریا رو رعایت کنم. روغن جامد کلن ممنوع شد. مصرف سبزیجات رو مثل هویج، لوبیا فرنگی، ذرت، کدو و اینا بیشتر کردیم. با هر جون کندنی بود کلاسم رو ادامه دادم. گودی رو بیشتر فهمیدم. قرار نیست طبق تصور و انتظار من همیشه رفتار کنه. تو کار خونه برنامهریزیم بهتر شده. بعد از چند سال فهمیدم برنامهی مامانم بیسته! 4شنبهها نظافت، 5شنبه و جمعه استراحت! واسه کلاس کامپیوتر دارم تنبلی میکنم اما واقعن بخاطر گرماست! قسم میخورم! خب دیگه چی مونده؟ زبان سوم؟ گودی هم داوطلب شده به شرط جمعهها. اما بازم گرما:( تو رانندگی اعتماد بنفسم بهتر شده. اگه این ترس لعنتی قدیمی بذاره تو جای شلوغ هم بیام! اما... فکر کنم یکم حساستر شدم. قبلن بیخیالتر بودم. بخصوص وقتی حرفای بیخودی میشنوم. شایدم بخاطر اینه که هیچوقت تو گرما حال و حوصله درست و حسابی ندارم. خب بسه تا همینجا. تا سه ماهه بعدی همینا رو ادامه بدم بسی هنر کردم.
یعنی فهمیدماا . منتها می خوام یه ذره اظهار بی اطلاعی بکنم . اشکال داره؟
یلی خوش حال کردی اومدی . منتها چوون فیلم زیاد می بینی حوصله ی سریال نداری . اون پست این سری سریالیه . مونده تا تموم بشه . ولی از آخرشم همون طهرانه که تهران شد
هر سری مییای من کلی به خودم حال می دم . امشبم جاتون خالی یه چیپس همه رو مهمون کردم . مرثی که سر می زنین . :D
ی سبزم خیلی خوبه ها!
در مورد رانندگی هم بابا من فکر می کنم دیگه داری خودتو دست کم می گیری ولنتاین جون! دیگه تو تهران خیابون شلوغ و غیر شلوغ مهنی نداره! همه جاش عین هم غلغله اس!!!
فقط تنها توصیه ای که دارم اینه که به کدو و اینا سیب زمینی هم اضافه کنین . من گنا دارمااااااااا
از کوچولو خبری نیست، من هم از تنهایی در بیام ؟
کی بود پرسید !؟ نمیدونم، من که نبودم :P
در مورد ترس تون هم میخوام بگم چرا میترسی ؟ چیزی که قرار اتفاق بیقته، اتفاق میفته، چه شما آمادگیش رو داشته باشی چه نداشته باشی، ولی ولی همیشه از قدرت خودت در مقابله با مشکلات تعجب خواهی کرد، من اینو بهت قول میدم ... اینهمه درخت چنار خب چرا تمرین نمیکنی، بزن چنار خانم :D
یه چیز دیگه هم اینکه، برنامه ریزی ها ممکنه زود نتیجه نده، باید مستمر و صبور باشی، توی راهی که میری ثابت قدم باش، راهت عالیه ;)
یه چیز شاعر هم بگم، فکر کنم از گرمای عشق هستش که اینقدر پرحرارت شدی وگرنه من که به شدت سردمه :)
:d
bebakhshiida
وبلاگ جالبي داري و مطالب خوبي هم نوشتي. وبلاگ من مطالبي در مورد اديان و عرفانهاي گوناگون داره، خوشحال ميشم به وبلاگ من سر بزني. نظرت را هم اگر دوست داشتي بده.
خداوند به موسي (ع) فرمود:
اي موسي ايا ميداني من چه قدر به تو ترحم كردهام؟
موسي (ع) گفت: تو از مادرم به من مهربانتري
خداوند فرمود: موسي (ع) مادرت در اثر فضل من بر تو ترحم ميكرد. من بودم كه او را بر تو مهربان ساختم و قلبش را پاك نمودم، تا تو را پاك تربيت كند. اگر من اين كارها را با وي نميكردم او با زنان ديگر فرقي نداشت...
<< Home